۱۳۹۲ تیر ۷, جمعه

اینستاگرام، با تو بجنگم یا کنار بیایم؟


 Facebook_190x74

امیل زولا در سال ۱۹۰۱ گفته است: "به نظر من، شما تا از چیزی عکس نگیرید، نمی‌توانید ادعا کنید که واقعا آن را دیده‌اید." حالا در سال ۲۰۱۳ می‌توان گفت: یک اتفاق رخ نمی‌دهد، مگر اینکه آن را در فیسبوک پست کنیم. من یاد گرفته‌ام طوری زندگی کنم که قابل لایک زدن باشد. رسانه‌های اجتماعی، راه اجتماعی جدیدی ایجاد کرده‌اند که خودمان، زندگیمان و جهانمان را مستند کنیم. یک عکاس می‌داند که با انداختن عکس‌های زیاد، "چشم دوربینی" خود را بهبود می‌بخشد. او حتی بدون دوربین هم همه چیز را در قاب، با نور‌پردازی و عمق میدان و فوکوس می‌بیند. امروزه "چشم اینستاگرامی" و "چشم فیس بوکی" در کمین ما نشسته‌اند. ذهن ما به دنبال پست‌ها، لحظات و تصاویری است که لایک بگیرند. 
دالاس، یکی از مشاهیر اینستاگرام با ۱47,۰۰۰ دنبال کننده می‌گوید: "یک جورهایی عقده‌ای شدم. اینستاگرام مرا از پا درآورد." 


اینستاگرام عامل اصلی اصطکاک میان وجود دیجیتال و تجربیات مادی ما


کوین سیستروم، یکی از موسسان اینستاگرام می‌گوید: "اینستاگرام یک شرکت عکاسی نیست. اینستاگرام یک شرکت ارتباطات است، برای فرستادن یک لحظه. یعنی آن پیغام به صورت یک تصویر شکل می‌گیرد."
اینستاگرام هیچ رقیب واقعی ندارد. درست است که هیپستامتیک، فلیکر و اپ ویرایش عکس توییتر هم هستند، ولی هیچ کدام آن شیوه ی به اشتراک گذاری عکس را در اینستاگرام به ذهن کاربر متبادر نمی‌کنند. اما اینستاگرام کار متفاوتی انجام می‌دهد. آن در روح ما نفوذ کرده و بخشی از اکوسیستم دیجیتال روزانه و زندگی شخصی ما شده که فقط با فیسبوک قابل مقایسه است. 

پولاروید تا ۲۰۱۴ دوربین اینستاگرام می‌سازد

بخشی از موفقیت اینستاگرام به این خاطر بود که موانع عکسبرداری را از پیش پای به اشتراک گذاری عکس، برداشت. شما نمی‌توانید عکس‌ها را افقی یا عمودی کنید. عکس‌ها همه مربعی‌اند. در کمتر از یک دقیقه عکس‌ها فرستاده می‌شوند. عکاسی، آسان و طبیعی شده است. به سرعت بازخورد می‌گیرید. این کلید موفقیت و رشد اینستاگرام است. اما خطراتش بیشتر از توییتر و فیسبوک در کمین نشسته‌اند، چون با آن تمام تجربیات مادی ما در واقع ارز دیجیتال ما خواهند بود. کاهش ارزش زندگی روزانهٔ ما به تقلا برای گرفتن لایک، ما را به دوست داشتن اینستاگرام سوق می‌دهد. چه عاشقش باشیم چه از آن متنفر، نمی‌توانیم ترکش کنیم. دالاس می‌گوید: "با اینستاگرام، مدام دنبال یک چیز حماسی در اطرافم برای به اشتراک گذاشتن بودم."
بعضی‌ها از کوچک‌ترین لحظات زندگی کودکشان تصویر برداری می‌کنند. آن‌ها احساس می‌کنند با این کار زندگیشان هیجان انگیزتر می‌شود. ولی این می‌تواند باعث استرس هم بشود. مثالی دیگر عکس گرفتن از غذاست. این کار نشان می‌دهد که شما فکر می‌کنید غذایتان آن قدر زیبا هست که آن را با دنیا به اشتراک بگذارید، ولی آن قدر خوشمزه نیست که فورا شروع به خوردنش کنید.
 

 حالا به آن لحظاتی فکر کنید که از یک منظره ی زیبا عبور می‌کنید. بعضی عکس‌ها فقط یک بار گرفته و دیده می‌شوند. آیا ما بعدا برمی گردیم به این وعده‌های غذایی یا لیست‌های خرید یا غروبهای زیبا نگاهی بیندازیم؟ بعید است. 
وقتی سیستروم درباره ی ایده ی اینستاگرام توضیح می‌دهد که آن را به محبوبیت رساند، می‌گوید: "در دسترس بودن در عصر دیجیتال،‌‌ همان خواسته اصلی غریزه ی بشری از زندگی است. ما در دوره ی پیش از تلفن‌های هوشمند، به صورت فزاینده‌ای از هم جدا افتاده بودیم."
اما اگر دقیق‌تر بنگریم، اینستاگرام ارزش لحظه‌هایی را که ما مشتاق به اشتراک گذاشتن آن‌ها هستیم، کم کرده است. اگر توییتر نگاه به درون ذهن یک شخص توسط یک نوشته باشد، و فیسبوک نگاه به جهان یک شخص توسط جهان اجتماعی، پس اینستاگرام جبهه ی بعدی است. بهترین چیز برای سهیم شدن در تجربه ی مادی شخصی دیگر به صورت دیداری. 


دالاس: یک روز به خودم گفتم
 ببین، من الان در این 
منظره ی باحال هستم
 من باید اینجا باشم و از این لحظه لذت ببرم

من عاشق اینستاگرام هستم، ولی آن نابودم کرده است. 



اینکه چند تا عکس بگیری، کلی وقت روی آن‌ها بگذاری، ولی آن‌ها را به اشتراک نگذاری، ناراحت کننده است. من از فیسبوک متنفرم، ولی ابزاری کاربردی برای ارتباط است. بنابراین در زمان لازم از آن استفاده می‌کنم. من شوق زیادی برای به اشتراک گذاشتن هر چیز به این شکل ندارم. و اینکه مثلا به همه بگویم به کجا می‌روم، با چه کسی هستم، چه می‌خورم، چه قدر نمای اینجا زیباست و غیره و ذلک. بله، من چیزهای جالب را به اشتراک می‌گذارم، ولی استفاده از فیسبوک و توییتر را مدیریت می‌کنم. خوب اینستاگرام رویکرد من را در عکاسی کاملا تغییر داده است. درست است که عکس‌ها با کنتراست‌های شدید، رنگ‌های روشن غیر طبیعی، عمق میدان غیرواقعی و چارچوب اینستاگرامی، قشنگ‌تر می‌شوند، درست است که عکس‌ها بدون به اشتراک گذاشتن، در گوشه ی غم انگیز هارد دیسک ما کز می‌کنند، ولی می‌دانم که شبکه‌های اجتماعی و اپ‌ها می‌آیند و می‌روند. اما من از خود می‌پرسم: قدم بعدی در فرایند تکامل عکاسی من چیست؟

منبع:+،+،+، عکس غذاها از کوین سیستروم

۱۳۹۲ خرداد ۳۱, جمعه

لوگوهای معروف چه منظوری دارند؟


برند چیزی بیش از یک لوگو است. با این حال نشان یک شرکت، کارت ویزیت آن است. خلاصه ای از همه چیز آن (کیفیت محصولات، سطح خدمات، تاریخ شرکت). برای درک قدرت فرهنگی و رواج یک لوگوی معروف، تنها کاری که باید بکنید این است که بین یک عده بچه های پیش دبستانی تحقیق کنید. کسانی که با این که نمی توانند از روی منو بخوانند، ولی می توانند به راحتی کمانهای طلایی مک دونالد را تشخیص دهند. همچون که می توانند آرم های دیزنی و نایکی (همان نایک خودمان) را نام ببرند. بچه ها همین که تبلیغات را می بینند، متوجهشان می شوند و آنها را به ذهن می سپارند. حتی تحقیقینشان داده که بیش از 90% بچه های زیر 6 سال، نشان تبلیغاتی سیگار کمل (یعنی اولد جو) را می شناسند.
لوگوها از وقتی که به عنوان وسیله ای برای نشان دادن مالکیت به کار برده شدند ("این گاو من است"، یا "من این گلدان سرامیکی را درست کردم") به چیزهای "ارزش ساز" تبدیل شدند، البته از قبل وجود مشتریانی که معمولا علاقه دارند برای محصولاتی که مارک شناخته شده ای دارند خیلی بیشتر پول بپردازند.
بد نیست با هم مفهوم چند علامت رایج را در لوگوها مرور کنیم تا بدانیم چگونه بر ما به صورت ناخودآگاه اثر می گذارند.
پیکان: پیکان معمولا نشان دهنده ی سرعت و دقت است. البته به نماد حمل و نقل هم تبدیل شده است.


از بالا، چپ به راست: هواپیماییNORTHWEST ORIENT (1)، آمازون(2)، رستوران ساب وی(3)، پست فدکس(4)
1: N و W درون قطب نما و یک عقربه رو به سمت شمال غربی
2: پیکان لبخندمانند، تداعی کننده ی فروش همه چیز از a تا z همراه با رضایت مشتری است.
3: پیکان ها سمبل سرعت ورود و خروج از ساب وی، و رنگ سبز نشانه ی سلامت غذاهاست.
4: پیکان نامحسوس بین X و E یادآور سرعت و دقت است.

پرنده: گونه های مختلف پرندگان معانی مختلفی دارند. اما معمولا نشان دهنده ی پرواز فیزیکی و پرواز ذهن هستند. به علاوه آنها از گذشته ها نماد قدرت سیاسی بوده اند.


از بالا، راست به چپ: توییتر، موسسه ی مالی و بیمه ی آلیانتس(1)، کریستال سواروفسکی، شبکه ی ان بی سی (2)، هواپیمایی لوفتانزا
1: نماد عقاب ملی آلمان در دایره
2: طاووس رنگارنگ یادآور شعار شبکه یعنی نگاه به فراسو می باشد

تاج: به شکلی ارتباط با سلطنت دارد.


از بالا، چپ به راست: رولکس، هواپیمایی سلطنتی کی ال ام، بانک پارکس، خدمات پشتیبانی کسب و کار رگوس، اپرای سلطنتی سوئد، لوازم التحریر هال مارک


امضای نوشتاری: نشان دهنده ی ضمانت، پاسخگویی، افتخار و کیفیت است.


از بالا، چپ به راست: کوکا کولا(1) کورن فلکس کلاگز، آب نبات چوبی چوپا چوپز (2)، دیزنی، پوشاک هِنِس اند موریتس (3)     
1: اسم این برند فقط به خاطر این که دو تا C در لوگو قشنگ به نظر می رسد، انتخاب شده.
2: گل سابق، به منظور افزایش فروش به چوپا چوپز (به اسپانیایی یعنی لیس لیسک) تغییر نام داد و با تبلیغات گسترده شروع دوباره ای داشت.
3: پرفروش ترین فروشگاه پوشاک دنیا در سال 2012

انسان: بیشتر در میان سازمان های بشردوستانه و مراقبت های بهداشتی به کار می رود.


از بالا، چپ به راست: یونیسف(1)، موز چیکیتا، لوازم آشپزخانه ی تسویلینک(2)، چت روم تاک سیتیسابق(3)
1: شاخه ی زیتون نماد صلح است که جهان را فراگرفته، مادر و فرزند نماد پرورش و مراقبت از کودکان است.
2: همان دو بچه ی خودمان
3: دلفی فورم فعلی

برگ: از دوره ی کلاسیک نشان دهنده ی موفقیت و برتری بوده. یعنی هنگامی که برندگان بازی های المپیک در یونان باستان، حلقه های برگ بو به تن می آویختند.


از بالا، چپ به راست: آدیداس (1) جشنواره ی کن، هتل آتنیوم، پوشاک فرد پری، هواپیمایی ایر کانادا، دانشگاه وندربیلت
1: سه برگ سمبل سه صفحه-قاره ای است که در المپیک شرکت می کردند، سه خط نماد سه فرزند داسلر است.

این هم آخر و عاقبت سیگار کشیدن اولد جو:


در یکی از پستهای بعدی روند تغییر لوگوی بعضی از معروفترین برندهای دنیا و داستان تغییر آنها را با تبلیغات پر سر وصدایشان با هم مرور خواهیم کرد.


منبع: +,+,+,+,+,+

۱۳۹۲ خرداد ۲۶, یکشنبه

درس‌هایی از فینالیست‌های NBA برای رهبری کسب و کار



همان طور که می‌دانید فینال NBA بین تیم‌های هیت و پیسرز ۲-۲ و تکلیف قهرمان به بازی پنجم کشیده شده است. بالاخره امروز قهرمان جام را بالای سر خواهد برد. اما بد نیست در این میان به چند نکتهٔ آموزنده در رابطه با بیزنس هم اشاره کرد.

 Lessons in Business Leadership From the NBA Finals



رهبران بزرگ معمولا شانسی به موفقیت نمی‌رسند. کارآفرینان و مالکان کسب و کار باید توانایی‌های ضروری را برای هدایت تیمشان به مسیر درست، به دست آورند و توسعه دهند. فعلا که همهٔ رهبران سر و ته یک کرباس نیستند. کارآفرینان، به عنوان مثال ستارگان بسکتبال، می‌توانند گسترهٔ متنوعی از توانایی‌ها و استعداد‌ها را نشان دهند. دو ستارهٔ فینالیستهای NBA-۲۰۱۳ (لبرون جیمز، فوروارد میامی هیت و تیم دانکن، فوروارد سن انتونیو اسپرز) اقداماتی انجام داده‌اند تا تیمشان را رهبری کنند. بدون در نظر داشتن نوع رهبریشان، هر دو بازیکن در مسیر حرفه‌ای خود به سطوح بالایی از موفقیت دست یافته‌اند.

در زیر سه راه به شما نشان داده شده که با آن‌ها کسب و کارتان را رهبری کنید و به نتیجهٔ واحدی (بهترین نتیجه) برسید

۱. کاریزماتیک و با جذبه باشید.


lebrongamesevencat


لبرون جیمز کهنه کار، با ۱۰ سال بازی در NBA از خود شخصیت رک و روراستی در تمام دوران حرفه ایش نشان داده. بین دو نیمهٔ بازی پنجم فینال کنفرانس شرق، رو به روی ایندیانا پیسرز، جیمز هم تیمی‌هایش را جمع کرد و صحبت‌های انرژی دهنده‌ای کرد. پیام او یادآوری این نکته به هم تیمی‌هایش بود که آن‌ها باید کمی هم احساساتی بازی کنند و فقط به استعدادشان تکیه نکنند. بازیکنان هیت چهار امتیاز عقب افتادگی در نیمهٔ اول را به پیشتازی با یازده امتیاز تبدیل کردند. به عنوان یک رهبر کاریزماتیک، می‌توانید تا حدودی انرژی به کسب و کارتان القا کنید و اشتیاق تیمتان را برانگیزید. البته یک رهبر کاریزماتیک نباید این دیدگاه را که هم تیمی‌هایش می‌توانند به او کمک کنند از دست بدهد. تعامل با تیم و باور داشتن آن‌ها برای پیش بردن شرکت حیاتی است.

۲. آسوده خاطر، در عین حال قاطع باشید.


#73 Tim Duncan

صحبت‌های جنجالی در جعبه ابزار تکنیک‌های انگیزشی تیم دانکن نیست. این بازیکن ۳۷ ساله انتظارات تیمش را روزانه به صورت شفاهی مطرح می‌کند. تیم دانکن با رفتار رهبرمآبانه‌اش، الهام بخش هم تیمی‌هایش می‌شود تا با کامل‌ترین پتانسیل خود زندگی کنند.

کارآفرینان می‌توانند بدون اینکه سفرهٔ دلشان را باز کنند، یواشکی اعتماد را در کارکنانشان تزریق کنند. رهبران کسب و کار با نشان دادن یک رفتار آرام و آسوده در زمان‌های موفقیت، و یک اقدام حساب شده در سختی‌ها و ناملایمت‌ها، می‌توانند به کارکنانشان اطمینان دهند که می‌توانند کسب وکار را در پستی و بلندی‌های بالقوه کنترل کنند.

۳. دیگران را تشویق به رهبری کنید.



دانکن که اولین بار در NBA دانشجویان- سال ۱۹۹۷ به میدان رفت، در پی جدایی دیوید رابینسون در سال ۲۰۰۳ عملا رهبر سن انتونیو اسپرز شد. اسپرز با اضافه شدن تونی پارکر به عنوان پوینت گارد و مانو جینوبلی به عنوان شوتینگ گارد، قوی‌ترین تیم دههٔ گذشته شده و از ۱۹۹۹ چهار عنوان به دست آورده است. سن انتونیو بازیکنان اطراف دانکن را تقویت کرده تا با هم به عنوان یک گروه تیم را رهبری کنند. با یک رویکرد دموکراتیک، چندین رهبر می‌توانند یک نقش کامل را در فرآیندهای تصمیم گیری و موفقیت کسب و کار ایفا کنند. در فرآیندهای تصمیم گیری، کار گروهی را تشویق کنید. این رویکرد -یعنی تقویت چند رهبر با قابلیت تاثیرگذاری بر موفقیت‌های مالی کسب و کار- می‌تواند رضایت کارکنان را افزایش دهد.

 +,+ منبع