۱۳۹۲ خرداد ۲۰, دوشنبه

بهترین تصمیمات استارتاپی که تا به حال گرفته ام: ۸ موسس اذعان می کنند

مفهوم شکست امروزه خیلی برای موسسان آشناست. سریع شکست بخور، زیاد شکست بخور، زود شکست بخور، ارزان شکست بخور. این‌ها تقریبا مثل یک سرود است. گاهی اوقات انگار راههای شکست خوردن از راههای موفقیت بیشتر است. 
ولی هرازگاهی استارتاپ‌ها تصمیمات محوری می‌گیرند که می‌انبری است انکارناپذیر به خط پایان. هشت کارآفرین موفق ما را در بهترین تصمیمی که تا به حال در استارتاپشان گرفته‌اند، شریک کردند.

۱. شریک مؤسس درست را پیدا کنید.


مردم معمولا شریک مؤسس را به نامزد تشبیه می کنند. آدم بیشتر از هر کسی با شریکش وقت می گذراند. باید بدجوری درمورد مشکلات صادق باشی. شما باید در گرم و سرد روزگار پشت هم باشید، یا حداقل تا زمان یک خروج موفق. من کاملا به شریک مؤسسم اعتماد دارم و به او برای رقم زدن آینده در تمام تصمیمات اتکا می کنم. گرچه اشتباهاتی در طول مسیر انجام داده ایم، ولی نتایج آن اشتباهات را به عهده گرفته ایم. ما کلا از این که با هم وقت بگذرانیم لذت می بریم. این کل ماجراهای استارتاپ را جالب می کند. رابطه ی ما مزایای مهم کاری به وجود آورده، چون مشتریان، کارکنان و سرمایه گذاران می توانند تعهد مشترک ما را به شرکت و یکدیگر حس کنند.  Martina WelkeZealyst


۲. مشترک Mixergy شوید.


وقتی ما کسب و کارمان را در چین راه انداختیم، متوجه شدم که خیلی از اشتباهات ما به راحتی قابل پیشگیری است، البته اگر جامعه ی کارآفرینان دور و بر ما بودند که می توانستند ما را هدایت کنند یا تجربیاتشان را با ما به اشتراک بگذارند. بنابراین در اینترنت جست و جو کردم و Mixergy را پیدا کردم که تجربیات را به اشتراک می گذارد، کلاس برگزار می کند و پیشنهادهای عملی می دهد. من سریع ثبت نام کردم. ده جلسه کلاس، کسب و کار و زندگی من را تغییر داد. با Mixergy ایده های جدیدی به ذهنم رسید، استراتژی های مؤثر به کار بردم و انگیزه ی ادامه ی جنگ برای آزادی مالی را به دست آوردم.  Derek Capo, Next Step China


۳. اول آدم‌هایتان را استخدام کنید.


بهترین تصمیماتی که ما گرفته ایم، تقریبا همه جا حول محور کارکنان بوده. کارکنان خوب، استارتاپتان را می سازند یا نابود می کنند. استخدام نادرست، زود نابودش می کند. به نظرم، من تصمیمات خوبی در این زمینه گرفته ام. از انتخاب شریک مؤسس گرفته تا استخدامها. هر کسی اینجا کار می کند، به خاطر این است که لایق است، سر پرسودایی دارد و تا حدودی برای استارتاپ ریسک می کند.  Danny BoiceSpeek





۴. به مشتریانِ اشتباهی، بگو «نه». 


همان اوایل ما فهمیدیم که مشتریانی که مطابق ارزش های اصلی ما نیستند، 80% از وقت و انرژی ما را هدر می دهند. بنابراین فضای کمتری باقی می گذاشتند، برای تقویت کاری که داشت انجام می شد. توسعه ی فرآیندها برای خلاص شدن از شر این گونه مشتریان و بعد اختیار دادن به پرسنل برای "نه" گفتن به آنها، برای ما فضای بیشتری ایجاد کرد تا به مشتریان درستی "بله" بگوییم. این طوری توانستیم به آنها با لذت، خدمات درخشانی برسانیم.   Corey BlakeRound Table Companies





۵. بازارهای محروم را پیدا کنید.


ما همیشه دنبال فرصت در بازارهایی که محروم مانده بودند، می گردیم. جایی که با یک رقیب تثبیت شده مقابله نکنیم. ما شدیدا دنبال بازارها و فرصت های جدید هستیم. چون ما خود را به این بازارها سپرده ایم و منابع زیادی در آنها قرار داده ایم. ما می توانیم مزیت نفر اول بودن را داشته باشیم و بازیگر مسلط باشیم.   David EhrenbergEarly Growth Financial Services





۶. تحقیقات بازار را خودتان انجام بدهید.


ما در استارتاپمان یک مفهوم کاملا تک داریم: اینجا هیچ پاسخ آسانی وجود ندارد. در شروع کار، من و برادرم تصمیم گرفتیم تحقیقات بازار و نقشه راهمان را برون سپاری نکنیم. ما می خواستیم با زیر و بم کسب وکارمان آشنا شویم و یاد بگیریم چگونه وارد بازار شویم. ما با انجام این کار (البته با اطمینان دادن به دیگران که می توانند به صورت اثربخشی کار قانونی انجام دهند و در صورت لزوم سؤال بپرسند) قبل از ورود به بازار، شرکتمان را مثل کف دستمان می شناختیم.   Bryan SilvermanStar Toilet Paper




۷. روی بازارتان تمرکز و فروش را اولویت بندی کنید.


ما هم مثل خیلی از مؤسسان برنامه های جاه طلبانه ای داشتیم، ولی زود پی بردیم که برای به دست آوردن سهم بازار، نیاز داریم "بازار" را با دقت بیشتری تعریف کنیم. هدف اولیه ی ما شروع با همه ی مطب ها بود، ولی در بعضی صنایع سنتی مانند مراقبت های بهداشتی و آموزش، هیچ کس نمی خواهد نفر اولی باشد که فناوری جدید را امتحان می کند. به عبارت دیگر، آنها وقتی با تو صحبت می کنند که اعتبارش را ثابت کنی. ما یک بازار، یک محصول و یک قطب را انتخاب کردیم. این به ما کمک کرد تا تیم را به سمت یک هدف راهنمایی کنیم و با هم به سمت آن پیش برویم. به این ترتیب توانستیم فروش را اولویت بندی کنیم، بازخورد بگیریم و دوباره بفروشیم؛ آن هم منطبق با نیاز بازار و نه صرفا با تولید محصولات زیبا.  Shradha AgarwalContextMedia

۸. فقط شروع کنید.


من شروع کردم. بله، این که کسب و کار خودتان را راه بیندازید، امری دلهره آور است. هزار تا دلیل وجود دارد که این کار را نکنید؛ پول کافی ندارید، شغل فعلیتان امن است، نرخ موفقیت استارتاپ ها وحشتناک است و غیره. ولی الان اگر شروع نکنید، نرخ موفقیتتان صفر هم نیست. با دقت برنامه ریزی کنید، درست به نتایج فکر کنید ولی به یاد داشته باشید: نمی‌شود بدون رفتن در آب، شنا یاد گرفت.  Nicolas Gremion, Free-eBooks.net




هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر